عید غدیر خم و مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن خنده، گل میکرد بر لبهای صحرا در غدیر بـود پـیـدا در زلال جـاری تکـبـیـرهـا نقـطۀ پایـان عـمر تـشنگیها در غدیر جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زانکه نیست این تجلّی را مجـال جلـوه إلاّ در غدیر رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند خطبهای شورآفرین و شورافزا در غدیر تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر عرشیان، در اشتیاق خاکیان میسوختند تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست کرد گل، گلنغمۀ احمد چه زیبا در غدیر دستِ رد بر سینه اغـیار میزد آشکار »عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنهها خیمه میزد در کنار آرزوها در غدیر خشمهای شعلهور، پژواک کینِ جاهلی خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا عـلی از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟! کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی از طـلـوع آفـتـابِ عـالـمآرا، در غـدیر طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود شد بهـشـت آرزوها آشکـارا در غـدیر لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد با تماشاییترین تصویر، مولا در غدیر |